نوشتن مثل صاعقه است
نویسنده های زیادی در مسیر نوشتن به اشتباه میافتند. بس استر آلدریچ در یکی از رمان هایش درباره زنی پیشرو صحبت میکند که به عنوان عروس به مزرعه بزرگی در میدوست میرود. او در رویاهایش میخواهد نویسنده شود، اما آن جا خانه و خانواده ایی…
سودای داستان نویسی
نویسندگی در خلوت نوشتن و به راحتی منتشر کردن و شنیدن کف زدن های مردم نیست. زندگی روی دور انتخاب های ما میگردد. و پشت بند هر انتخاب شرایط مخصوص خودش به وجود میآید. ادبیات انتخاب من است. نوشتن و غرق داستان زندگی کردن. انتخابی…
وبلاگ نویسی یعنی
این بیست و پنجمین یادداشت من در مسیر وبلاگ نویسی است. این پست برای خودم نوشته میشود. برای اینکه به یاد خودم بیاورم وبلاگ نویسی چیست و چکار باید کرد. وبلاگ نویسی یعنی؛ ماه ها بنویس تا اندک بهبودی پیدا شود. زیاد مینویسم و خوب…
نوشتن در حال دور ریختن اضافات
نوشتن گاهی جانم را هم نجات میدهد. دبستانی که بودم میشد استاد جمع کردن دور ریختنی ها صدایم بزنند. سطل آشغال اتاقم پر نمیشد. همه چیز را نگه میداشتم. از کاغذهای نصفه و نیمه تا جعبه شیرینی و دستمال کاغذی، کاموا، بطری و میوه کاج…
نوشتن با مداد یا پر
نوشتن چیز عجیب و غریبی است. ویرجینیا ولف در یکی از دوره های خشک سالی ذهنش نوشته بود:«با این قلم نحیف و نازک مینویسم» و در دوره دیگر باز گفته بود با این نوک معیوب چه میتوان گفت. گوته اصرار داشت که قلم ها نه…
من فرزند خواندن و نوشتن هستم
خواندن و نوشتن پدر و مادر من هستند و میخواهند من را به بهترین نحو ممکن تربیت کنند. هر چند این ها هم مثل همه پدر و مادرهای دیگر گاهی باعث بدعادتی هایی در فرزندشان میشوند. خواندن مولد فکر های مهم زندگی من است. موقع…
وقتی از داستان حرف می زنم
نوشتن از داستان ترسناک است. خود داستان نویسی سخت هست اما پای ” از داستان نوشتن” که به میان میآید به تته پته میافتم. به این فکر میکنم که چرا نمیتوانم هیچ حرفی در این باره بزنم. برایم سخت است نه به خاطر ناشناخته بودن….
نوشتن از خود راه حل من
نوشتن از خود نقطه شروع نوشته های من است. از خودم مینویسم تا بیشتر بنویسم. روزانه سه یه چهار بار سراغ نوشتن رفتن و هر بار حداقل چهار کاغذ را پر کردن کار انقدرها راحتی نیست. به ذهن بعضی ها خطور میکند که، خوب سر…